می خورده خنده بر از بابافغانی شیرازی غزل 244

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

می خورده خنده بر من ناشاد می کند

1 می خورده خنده بر من ناشاد می کند آن ترک مست بین که چه بیداد می کند

2 دارم چنان خیال که پندارم این زمان دارد به دست جام و مرا یاد می کند

3 عاشق چو مور در ته پا رفت و او همان گلگشت با بتان پریزاد می کند

4 شوخی که در سرش هوس مطربست و می کی گوش بر نصیحت استاد می کند

5 داغی به جان سوخته ام تازه می شود در بزم هر ترانه که بنیاد می کند

6 آتش بخرمنم زد و سر داد همچو صید اکنون که داغ کرد چه آزاد می کند

7 با هر کسی مگوی فغانی که عاشقم این حال خود ز طور تو فریاد می کند

عکس نوشته
کامنت
comment