- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماند آخر حسرت دیدار او در دل مرا منتی در دل نهاد این مرگ مستعجل مرا
2 بارها دل بر وفای خوبرویان بسته ام باز می خواهم که داند هر کسی عاقل مرا
3 نفگند از دور هرگز ناوکی بر سینه ام تا بماند یادگار شست او در دل مرا
4 ز آب چشم خویش می بستم ره این کاروان گردو گامی ضعف بگذارد پی محمل مرا