1 داند عالم اگر نکو اهل بود کان علم که بی عمل بود سهل بود
2 علمی که عمل طلب کند از عالم گر زان که عمل نمیکند جهل بود
1 هر که آمد بر سر دار فنا یابد از دار فنا دار بقا
2 خدمت منصور از آن سردار شد ذوق سرداری اگر داری بیا
1 از تتق کبریا صورت لطف خدا بسته نقابی ز نور روی نموده به ما
2 دُرهٔ بیضا بود صورت روحانیش شاه معانی جهان هر دو جهانش گدا
1 شمع خوشی افروختی عود دل ما سوختی از بهر بزم عاشقان شمعی ز نور افروختی
2 جز عاشقی کاری دگر از ما نمی آید دگر زیرا که از روز ازل ما را چنین آموختی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به