- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش ست آن که با خویش جز غم ندارد ولی خوشترست آن که این هم ندارد
2 قوی کرده پیوند ناسور پشتش گرانمایه زخمی که مرهم ندارد
3 سرابی که رخشد به ویرانه خوشتر ز چشمی که پیرایه نم ندارد
4 به جوش عرق رنگ درباخت رویت گل از نازکی تاب شبنم ندارد
5 گلت را نوا نرگست را تماشا تو داری بهاری که عالم ندارد
6 چه ناکس شمرد آن که خون ریخت ما را به تیغی که ترکیب او خم ندارد
7 ز ماتم نباشد سیه پوش زلفت که هندو بدین گونه ماتم ندارد
8 نگهدار خود را وز آینه بگذر نگاه تو پروای خود هم ندارد
9 سخن نیست در لطف این قطعه غالب بهشتی بود هند کادم ندارد