1 او بر دل تو همه دری بگشاده است در گوشهٔ دل گنج خوشی بنهاده است
2 در بندگیش ز عالم آزاد شدیم مقبول غلامی که چنین آزاد است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 عارفی کو بُود ز آل عبا خواه گو خرقه پوش و خواه قبا
2 جان معنی طلب نه صورت تن تن بی جان چه می کند دانا
1 به قدر روزنه تابد به خانه نور قمر اگر به مشرق و مغرب ضیاش نام بود
1 بی اسم کسی درک مسما نکند نام ار نبود تمیز اشیا نکند
2 عقل ار چه مصفی و مزکی باشد ادراک اله جز به اسما نکند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به