به بزم شیخ و برهمن نشستنی از اسیر شهرستانی غزل 502

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد

1 به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد بساط مردم نادیده دیدنی دارد

2 غنیمت است که زنجیر سر بسر گوش است سخن نگفتن مجنون شنیدنی دارد

3 ستمگران تغافل منش چه می دانند که صیدم از نرمیدن رمیدنی دارد

4 دلم بهار شکست است تا شد از تو درست پذیره ای که چه رنگین تپیدنی دارد

5 اسیر چاره راحت ز غیر می جوید دلش خوش است که چون دوست دشمنی دارد

عکس نوشته
کامنت
comment