-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پادشاهی دُر ثمینی داشت بهر انگشترین نگینی داشت
2 خواست نقشی که باشدش دو ثمر هر زبان کافکند بنقش نظر
3 وقت شادی نگیردش غفلت گاه انده نباشدش محنت
4 هرچه فرزانه بود آن ایام کرد اندیشهٔ ولی بدخام
5 ژنده پوشی پدید شد آندم گفت بنویس بگذرد این هم
6 شاه را این سخن فتاد پسند چون شکرخنده از لب چون قند
7 ز آنکه گر پیش آید او را غم بیند او بگذرد شود خرم
8 ور بود هم بعیش خوش اندر بیند او بگذرد شود ابتر
9 ای کریم بحق علی الاطلاق بحق آنکه داد این سه طلاق
10 که باسرار ده تو آن کردار که بود آن مطابق گفتار