1 بگرفت شها قضای بد دامن من تا لشکر غم نشست پیرامن من
2 گر خست به تیر تو دل روشن من بخت تو نگاه داشت جان در تن من
1 بتان چین و ختن سروران درگاهند سزای تاج و سریرند و درخور گاهند
2 مبارزان مصاف و یلان رزمْ گهند دلاوران سپاه و سران درگاهند
1 ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا ای عابده چون مریم ای زاهده چو زهرا
2 ای قبلهٔ دو دولت هر دو پناه عالم ای مادر دو خسرو هر دو جمال دنیا
1 تا هست جهان دولت سلطان جهان است وز دولت او امن زمین است و زمان است
2 عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است جودش سبب زندگی پیر و جوان است