- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میدهد هر ساعتی چشمش شرابم ز اعتراض مینماید آتش لعلش کبابم ز اعتراض
2 نیست حرفش بیش از این کز پیش من کم کن گذر زیر لب گاهی که میگوید جوابم ز اعتراض
3 روبرو هرگه که برخوردم به آن دریای حسن همچو ماهی در خوی خجلت بر آبم ز اعتراض
4 همچو موم نحل کز خورشید میپاشد ز هم پیش رخسار تو چون آیم خرابم ز اعتراض
5 دست از جان شسته در پیشش گریزم هر نفس بر سر دریای بیتابی حبابم ز اعتراض
6 کی مرا بیدار سازد خوف روز رستخیز چون کند افسون چشم او به خوابم ز اعتراض
7 میبرد قصاب بیهوشی به راه گلشنم چون زند آن دلربا بر رخ گلابم ز اعتراض