می ده پسرا! از منوچهری دامغانی قصیده-قطعه 43

منوچهری دامغانی

آثار منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

می ده پسرا! برگل، گل چون مل و مل چون گل

1 می ده پسرا! برگل، گل چون مل و مل چون گل خوشبوی ملی چون گل، خودروی گلی چون مل

2 مل رفت به سوی گل، گل رفت به سوی مل گل بوی ربود از مل، مل رنگ ربود از گل

3 در زیر گل خیری آن به که قدح گیری بر بادک شبگیری، بانگ و شغب صلصل

4 هر گه که زند قمری، راه ماورالنهری گوید به گل حمری باده بستان، بلبل

5 آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره چون دستهٔ طنبوره گیرد شجر از چنگل

6 چون فاخته دلبر برتر پرد از عرعر گویی که به زیر پر، بربسته یکی جلجل

7 آن قمری فرخنده با قهقهه و خنده اندر گلو افکنده، هر فاخته‌ای یک غل

8 بوید به سحرگاهان، از شوق بناگاهان چون نکهت دلخواهان، بوی سمن و سنبل

9 آن زاغ در آسابر همچون حبشی کاذر بربسته به شاخ اندر هم سنبل و هم عنصل

10 آن کرکی با کرکی گوید سخن ترکی طوطی سخن هندی گوید به که مازل

عکس نوشته
کامنت
comment