داد عجز ما ندهد سعی هیچ از بیدل دهلوی غزل 2651

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

داد عجز ما ندهد سعی هیچ مشغله‌ای

1 داد عجز ما ندهد سعی هیچ مشغله‌ای دسترنج کس نشود مزد پای آبله‌ای

2 شب خیال آن نگهم‌ گفت نکته‌ها که‌ کنون صدفغان ادا نکند شکر سرمه‌سا کله ای

3 غوطه در محیط زند تا حباب باده‌ کشد در شکست ساغر دل خفته است حوصله‌ای

4 محمل ثبات قدم دارد آب و دانه بهم شمع تا عدم نکند فکر زاد و راحله‌ای

5 نیست ز انقلاب نفس عافیت مسلم‌ کس در زمین عبرت ما ریشه‌کرد زلزله‌ای

6 نیست امتداد نفس بگذر از تامل و بس بر وجود ما ز عدم خط‌ کشید فاصله‌ای

7 چرخ تیغ زن بفسان خاک بارکرده دهان هر طرف نظر فکنی فتنه زاست حامله‌ا‌ی

8 ناقه بی‌صدای جرس نی سراغ پیش و نه پس می‌رود به‌دوش نفس باد برده قافله‌ای

9 بیدل این کلام متین پیش کس مزن به زمین دارد آن لب شکرین‌گوهر آفرین صله‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment