-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهر قتلم داد پیغامی که من میخواستم از لبش حاصل شد آن کامی که من میخواستم
2 از جواب تلخ آن شیرینزبان راضی شدم بود در این قند بادامی که من میخواستم
3 شد درون سینه نقش خاتم دل داغدار کرد پیدا این نگین نامی که من میخواستم
4 سر زد از گرد عذار یار خط دلفریب در چمن گسترده شد دامی که من میخواستم
5 ناله همدم، آه، آتشبار، مژگان، خونچکان داد آخر آن سرانجامی که من میخواستم
6 گردش چشمی ز یک نظّارهام مستانه کرد داد ساقی باده از جامی که من میخواستم
7 از خم زلف تو آزادی نخواهد یافتن مرغ دل افتاده در دامی که من میخواستم
8 در تبسم گفت زیر لب که قربانم شوی آخر آن مه داد دشنامی که من میخواستم
9 بیتأمل در رهش قصاب کردم جان نثار شد نصیب امروز آرامی که من میخواستم