بوسه‌ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 419

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت

1 بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت چه شدی چونک یکی داد بدادی شش و هفت

2 هر لبی را که ببوسید نشان‌ها دارد که ز شیرینی آن لب بشکافید و بکفت

3 یک نشان آنک ز سودای لب آب حیات هر زمانی بزند عشق هزار آتش و نفت

4 یک نشان دگر آن است که تن نیز چو دل می‌دود در پی آن بوسه به تعجیل و به تفت

5 تنگ و لاغر گردد به مثال لب دوست چه عجب لاغری از آتش معشوقه زفت

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر