مرا حاجیی شانهٔ عاج داد از سعدی شیرازی بوستان 2

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

مرا حاجیی شانهٔ عاج داد

1 مرا حاجیی شانهٔ عاج داد که رحمت بر اخلاق حجاج باد

2 شنیدم که باری سگم خوانده بود که از من به نوعی دلش مانده بود

3 بینداختم شانه کاین استخوان نمی‌بایدم دیگرم سگ مخوان

4 مپندار چون سرکهٔ خود خورم که جور خداوند حلوا برم

5 قناعت کن ای نفس بر اندکی که سلطان و درویش بینی یکی

6 چرا پیش خسرو به خواهش روی چو یک سو نهادی طمع، خسروی

7 وگر خود پرستی شکم طبله کن در خانهٔ این و آن قبله کن

عکس نوشته
کامنت
comment