1 داد جوابی ادب آمیخته تعبیههای عجب آمیخته
2 کای به رخم چشم جفا کرده باز دیدهٔ مهر تو برویم فراز
3 گر گهر صلح پذیرد نظام حلقه بگوشم، به رضای تمام
1 چنانی در نظر نظارگان را که رونق بشکنی مه پارگان را
2 چنان نالان همی گردم به کویت که دل خون می شود نظارگان را
1 عشق از پی جان گرفت ما را خلقی به زبان گرفت ما را
2 خرسند به عافیت نبودیم اینک حق آن گرفت ما را
1 افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت
2 خورشید من از اوج جوانی چو برآمد بس ذره سرگشته که بر باد هوا رفت