1 کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید به جای آنکه کشد آفتاب ماه کشید
2 به حسن حضرت یوسف کسی برابر نیست به اوج سلطنت او را ز قعر چاه کشید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ترنج غبغب آن یوسف عزیز چو دیدم چنان شدم که به جای ترنج، دست بریدم
2 ز قهر تیغ کشیدی، به سوی من بدویدی ز من تو سر ببریدی، من از تو دل نبریدم
1 در آب پر غراب افتاده مگیر یا تودهٔ مشک ناب افتاده مگیر
2 پیچیده به روی آب دود سیهی آتش به میان آب افتاده مگیر
1 شوم من گرچه صید غرقه در خون گشتهٔ ترکش ندانم ترک او، هر کس که بتواند کند ترکش
2 کشیدی ناز چشمش ای دل آخر ریخت خونت را بگفتم بارها من با تو، ناز مست کمتر کش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به