- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شراب خورد و شبیخون بعاشقان آورد چه آفتست که احباب را بجان آورد
2 شدم بوعده ی او زار آه ازان بد مست که یکدو بوسه کرم کرد و بر زبان آورد
3 چه گیرم آن کمر بسته را بدعوی خون که فتنه کاکل آشفته در میان آورد
4 ز بند بند تنم این زمان براید دود که عشق خانه کنم پی باستخوان آورد
5 نوید رحمت جاوید ازان بهشتی دارد فرشته یی که بمن مژده ی امان آورد