می‌کند بی‌گنه‌ام هر نفس از قصاب کاشانی غزل 190

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

می‌کند بی‌گنه‌ام هر نفس آن یار قصاص

1 می‌کند بی‌گنه‌ام هر نفس آن یار قصاص شکر لله که دلم دید ز دیدار قصاص

2 خسته را نیست توانایی آزار کسی می‌کند چشم توام تا شده بیمار قصاص

3 خوار اگر جور و جفا نیست، عجب حیرانم که چرا می‌کندم آن گل بی‌خار قصاص

4 راست‌رو باش که از روز بد ایمن باشی کج‌روی‌ها است که می‌بیند از آن مار قصاص

5 دل پرکینه ز سوهان بدی‌‌ها است برنج نیست دور ار کشد آیینه ز زنگار قصاص

6 ایمن از سنگ حوادث بود افتاده به راه می‌کشد، ماند هر آن میوه که در بار قصاص

7 شکوه از گردش ایام چه داری قصاب می‌کشد در همه جا طالب دیدار قصاص

عکس نوشته
کامنت
comment