1 به روشنایی افکار نغز، پی نبرد: قلم که راه نپیمود، جز به تاریکی
2 درین خیال ز دست خیال باریکم: به صورت قلم افتادهام ز باریکی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ابرویش تا رقم قتل من امضاء میکرد مژه این حکم برون نامده اجرا میکرد
2 بچه حالی که دل سنگ به حالم میسوخت چشم خونریز وی این حال تماشا میکرد
1 امشب از آسیا، اروپا رفتی غلط کردی که بی ما آنجا رفتی
2 الهی دختر گیوار بمیره ما را تنها گذشتی، جلفا رفتی
1 گذشت زاهد و لب تر ز دور باده نکرد ببین چه دور خوشی دید و استفاده نکرد
2 بعمد داد سر زلف خود بدست صبا چها که با من هستی بباد داده نکرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به