تا جام باده بر لب ساقی گذر از غبار همدانی غزل 19

غبار همدانی

آثار غبار همدانی

غبار همدانی

تا جام باده بر لب ساقی گذر نکرد

1 تا جام باده بر لب ساقی گذر نکرد مِی خواره را ز راز نهان با خبر نکرد

2 پرهیز چون کنیم که پیکان غمزه ات وقتی ز جان گذشت که دل را خبر نکرد

3 با آتشی که شمع به کانون سینه داشت روشن نکرد محفل اگر ترک سَر نکرد

4 هرگز به دار ملک حقیقت نبرد راه هر کو به شاهراه طریقت سفر نکرد

5 تا خون به حلق شیشه چو عاشق گره نشد ساغر دهان ز خنده چو معشوق پر نکرد

6 فرصت نداد دیدۀ گریان شب فراق جرم غبار نیست که خاکی به سر نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment