خطا نکرده بود روزم از تو از سحاب اصفهانی غزل 98

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

خطا نکرده بود روزم از تو تار عبث

1 خطا نکرده بود روزم از تو تار عبث مراست شکوه خود از جور روزگار عبث

2 نداد وعده و من در رهش ز غایت شوق تمام عمر نشستم در انتظار عبث

3 سوی تو صید خود آید اگر تو صیادی متاز رخش خود ای نازنین سوار عبث

4 دلا تو قابل فتراک آن سوار نئی مرو به صید گهش هر دم ای شکار عبث

5 به این گمان که شود روزگار ما به تو خوش به صرف عشق تو کردیم روزگار عبث

6 گذشتی از پی کار دگر بکلبه ی من ز شوق وصل تو شد کار من ز کار عبث

7 ز جور مدعیان شد جدا ز یار (سحاب) و گرنه یار نگردد جدا ز یار عبث

عکس نوشته
کامنت
comment