1 نچندانست مرا در غم هجران تو حال که توان گفت و توان دید و توان کرد خیال
2 الم و درد و غم و محنت عشقت دارم همه وقت و همه روز و همه ماه و همه سال
3 دور بر عکس مرادست ازان می طلبم ز وصال تو فراق و ز فراق تو وصال
4 ز تو هرگز بسؤالی نشنیدیم جواب چه جوابست ترا گر شود این از تو سؤال
5 تلخی زهر غمت کرد ملولم ز حیات چه شود شربت اهل تو کند دفع ملال
6 شدم از وصل تو محروم چه دین دارد عشق که بمن کرد حرام آنچه بغیرست حلال
7 نیست ممکن که بران زلف ببندم خود را گر چه از ضعف فضولی شده ام موی مثال