1 از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد جبههٔ این بحر از سعی هوا پرچین نشد
2 با لباس فقرم از آلایش دنیا چه باک این نمد هرگز به آب آینه سنگین نشد
3 از قبول خلق نتوان زحمت منت کشید ای خوش آنسازی که قابل نغمهٔ تحسین نشد
4 سفله را بیدستگاهی خضر ره راستیست این پیاده کجروی نگرفت تا فرزین نشد
5 سینه صافی هم نمیگردد علاج بدگهر تیغ قاتل را وداع زنگ رفعکین نشد
6 دست بردارید از رنگ نشاط این چمن شبنمی را پشت ناخن زین حنا رنگین نشد
7 صبح تیغش تا نکرد ابرو بلند از خواب ناز همچو شمعم تلخی جان باختن شیرین نشد
8 در بهار صنعتآباد معانی رنگ و بو چون زبان من به یک انگشت کس گلچین نشد
9 شوخی باد خزان سرمایهٔ اکسیر داشت نیست زین گلشن پر کاهی که او زرین نشد
10 خواب راحت بود وقف بیخودی اما چه سود رنگ ما پرها شکست و قابل بالین نشد
11 بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی ناله هم این مصرع برجسته را تضمین نشد