1 با سینه غمت را سروکار بست و گرنه صد بار ز آه سحرش سوخته بودم
2 یک لحظه فراق توام از دیده فرو ریخت اشگی که بصد خون دل اندوخته بودم
3 تا جای خیالت نشود تیره شب هجر صد مشعله از آه دل افروخته بودم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چون عروس حجلۀ فیروزه گو مهد زرین بست بر پشت هیون
2 شد قطار غم روان سوی حجیز با دل پر خون و چشم اشگریز
1 بر مسند کبریا نه جز جای علی بر دوش نبی سزا نه جز پای علی
2 دادی گوهی خرد بیکتائی او گر ذات نبی نبود همتای علی
1 الهی اکبر از تو اصغر از تو بخون آغشتگانم یکسر از تو
2 اگر صد بار دیگر بایدم کشت حسین از تو سر از تو خنجر از تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **