به ره بر یکی پیشم آمد از سعدی شیرازی بوستان 16

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

به ره بر یکی پیشم آمد جوان

1 به ره بر یکی پیشم آمد جوان به تک در پیش گوسفندی دوان

2 بدو گفتم این ریسمان است و بند که می‌آرد اندر پیت گوسفند

3 سبک طوق و زنجیر از او باز کرد چپ و راست پوییدن آغاز کرد

4 هنوز از پیش تازیان می‌دوید که جو خورده بود از کف مرد و خوید

5 چو باز آمد از عیش و شادی به جای مرا دید و گفت ای خداوند رای

6 نه این ریسمان می‌برد با منش که احسان کمندی است در گردنش

7 به لطفی که دیده‌ست پیل دمان نیارد همی حمله بر پیلبان

8 بدان را نوازش کن ای نیکمرد که سگ پاس دارد چو نان تو خورد

9 بر آن مرد کند است دندان یوز که مالد زبان بر پنیرش دو روز

عکس نوشته
کامنت
comment