- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم شکرانهٔ هر سجدهای صد سجدهٔ دیگر کنم
2 کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم
3 گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو این کیمیاگر باشدم خاک سیه را زر کنم
4 تو خوش به دولت خواب کن گر پاسبانی بایدت من از دعای نیم شب گردون پر از لشکر کنم
5 خصمت که هست اندر قفس بگذار با آه منش کو را اگریاقوت شد زین شعله خاکستر کنم
6 گر توتیایی افکنی در دیده ام از راه خود از رشک چشم خود نمک در دیدهٔ اخترکنم
7 بر اوج تختت کاندر او سیمرغ شهپر گم کند من پشه و از پشه کم کی عرض بال و پرکنم
8 وحشی چه پیش آرد که آن ایثار راهت را سزد از مخزن فیضت مگر دامن پر از گوهر کنم