-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از جهان بخت بابرام گدا می خواهد مشت خاکی که برای سر ما می خواهد
2 دل ازین عمر سیه روز بتنگ آمده است شمع کوتاهی شب را زخدا می خواهد
3 سرم از افسر و از ظل هما بیزارست موی ژولیده و سودای رسا می خواهد
4 گرچه خار رهت از پای کشیدن حیفست چکنم گر نکشم آبله جا می خواهد
5 نبود صاحب همت که زاهل طمعست تنگ چشمی که اجابت زدعا می خواهد
6 این خسیسان که تو بینی بجهان در کارند که خس و خار زسیلاب فنا می خواهد
7 آنقدر می رود از راه برون مرشد شهر که گر از هوش رود راهنما می خواهد
8 زین تلون که فلک را بنهادست کلیم نتوان یافت که رو کرده کرا می خواهد