- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد
2 دراز قصه نگویم حدیث جمله کنم هر آنچه گفت نکرد و هر آنچه کشت نخورد
3 جفا نمود و نبخشود و دل ربود و نداد وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد
4 چو پیشم آمد کردم سلام روی بتافت چو آستینش گرفتم گفت بردا برد
5 نه چارهای که دل از دوستیش برگیرم نه حیلهای که توانمش باز راه آورد
6 بر انتظار میان دو حال ماندستم کشید باید رنج و چشید باید درد
7 ایا سنایی لولو ز دیدگانت مبار که در عقیلهٔ هجران صبور باید مرد