- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جوابش داد بلبل کای پیمبر شراب ما ندارد جام و ساغر
2 مرا مستی ار آن صهبای معنی است که جامش را شراب از آب طوبی است
3 دلم پروای آن پروانه دارد که شمعش جز به خود پروا ندارد
4 کسی کو عاشق دیدار باشد همیشه تا سحر بیدار باشد
5 چو ساقی دل ز می پر تاب دارد کجا پروای خورد و خواب دارد
6 تنم زار ونزار است ای سلیمان بگفت افزونترم از جمله مرغان
7 به دام عشق جانان مبتلایم اسیر دام هجران و بلایم
8 ز من جز صورتی مرغان ندیدند چو مرغان جان ندادند آن ندیدند
9 ز درد ما کسی باشد خبردار که دائم همچو ما باشد جگرخوار
10 ز درد ما حریفی باشد آگاه که او نبود ز راه عشق گمراه
11 ز درد ما کسی راهست بوئی که باشد دایماً در جست و جوئی
12 از آن میها که من خوردم سحرگاه ز دست ساقیان مجلس شاه
13 اگر یک قطره در حلق تو ریزند ز تو عقل و خرد بیرون گریزند