او از جلال الدین محمد مولوی مثنوی معنوی 18

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

او همی گوید که از اشکال تو

1 او همی گوید که از اشکال تو غره گشتم دیر دیدم حال تو

2 شمع مرده باده رفته دلربا غوطه خورد از ننگ کژبینی ما

3 ظلت الارباح خسرا مغرما نشتکی شکوی الی الله العمی

4 حبذا ارواح اخوان ثقات مسلمات مؤمنات قانتات

5 هر کسی رویی به سویی برده‌اند وان عزیزان رو به بی‌سو کرده‌اند

6 هر کبوتر می‌پرد در مذهبی وین کبوتر جانب بی‌جانبی

7 ما نه مرغان هوا نه خانگی دانهٔ ما دانهٔ بی‌دانگی

8 زان فراخ آمد چنین روزی ما که دریدن شد قبادوزی ما

عکس نوشته
کامنت
comment