-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت هین که بس تاریک رویی ای گرفته آفتابت
2 یاد داری که ز مستی با خرد استیزه بستی چون کلیدش را شکستی از کی باشد فتح بابت
3 در غم شیرین نجوشی لاجرم سرکه فروشی آب حیوان را ببستی لاجرم رفتست آبت
4 بوالمعالی گشته بودی فضل و حجت مینمودی نک محک عشق آمد کو سؤالت کو جوابت
5 مهتر تجار بودی خویش قارون مینمودی خواب بود و آن فنا شد چونک از سر رفت خوابت
6 بس زدی تو لاف زفتی عاقبت در دوغ رفتی میخور اکنون آنچ داری دوغ آمد خمر نابت
7 مخلص و معنی اینها گر چه دانی هم نهان کن اندر الواح ضمیری تا نیاید در کتابت