1 رحم کن رحم، زانکه بر رخ تو درِ رحمت جز از تو نگشاید
2 تا تو بر دیگران نبخشایی أَرْحَمُ الرَّاحِمِین نبخشاید
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین
1 ای ز گلت نا زده سر حب دل مانده ز حب وطنت پا به گل
2 خیز که شد پرده کش و پرده ساز مطرب عشاق ز راه حجاز
1 بود در جود و سخا دریا کفی بل کش از بحر عطا دریا کفی
2 پر شدی از فیض آن ابر کرم عرصه گیتی ز دینار و درم