1 خوش باش که گیتی نه برای من و تست وین کار برون ز ماجرای من و تست
2 در خلقت عالم نبود مقصودی قصدی هم اگر بود ورای من و تست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد
2 چو خنگ دولت اوپای بر زمین بنهاد سنان رایت او سر ز آسمان برکرد
1 رسول گفت گرت دیدن خدای هواست باولیای خدا بین که شان جمال خداست
2 هم اولیا راگر زانکه دید خواهی روی ببین سوی علمای شریعت از ره راست
1 تا تاختند بیهنران در مصافها زد زنگ، تیغهای هنر در غلافها
2 ناچار تن زند ز مصاف مخنثان آن کس کهبرشکست بهمردی مصافها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به