1 عالم صفت حسن سراپای من است افلاک وعناصر همه اعضای من است
2 در حیرتم از نظم عجیبی که مراست آغاز سرانجام همه پای من است
1 دل هیکل توحید است دل مظهر ذات حق دل منبع تجرید است دل مظهر ذات حق
2 دل عرش مجید او دیدش همه دید او کو دید و ندید او دل مظهر ذات حق
1 ای رخت برگ گل سور و لبان نیز چنان سخنت آب حیاتست و دهان نیز چنان
2 نیست ریحان چوخطت نافهٔ چین نیز چنین سرو نبود چو قدت نخل جنان نیز چنان
1 گر پریشان حالم او داند لسان حال را ورچو سوسن لالم او داند زبان لال را
2 گرچه بامت بس بلند و بی پر و بالیم ما همتی کان شمع رویت سوخت پر و بال را