حسن روی هر پریرویی ز حسن روی از شمس مغربی غزل 34

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

حسن روی هر پریرویی ز حسن روی اوست

1 حسن روی هر پریرویی ز حسن روی اوست آب حسن دلبری هر سو روان از جوی اوست

2 کعبه اهل نظر رخسار جانبخش وی است قبله ارباب دل طاق خم ابروی اوست

3 هر کسی گرچه بسوئی روی آرد ولی در حقیقت روی خلق جمله عالم سوی اوست

4 مسکن و ماوای جانها زلف مشکینش بود مجمع مجموع دلها حلقه گیسوی اوست

5 تابند از وی، طلب او را کسی طالب نشد جست و جویی گر بود باز از جست و جوی اوست

6 دست رومی رخش از رنگ خطش قوتیست برک چشمش در پناه طره هندوی اوست

7 آنکه از چشم پریرویان بصد افسونکی دل زمردم میرباید غمزه جادوی اوست

8 هیچ گویی نیست خالی زان پریرو اینجهان دل بهر کوئی که می آید فراوان کوی اوست

9 مغربی زان میکند میلی بکامش زانکه او هرکرا رنگی و بوئی هست، رنگ و بوی اوست

عکس نوشته
کامنت
comment