- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرده نور دیده خود خواب شیرین تو را کس ندارد دولت بیدار بالین تو را
2 خواب در چشمم نمی آید که یک ره چون رکاب پرده ای از دیده سازم خانه زین تو را
3 خنده اش چون غنچه می گردید زیر لب گره گل اگر می دید شرم برگ نسرین تو را
4 یا رب از پرواز ماند بال نسر طایرش گر ز صیدم باز دارد چرخ شاهین تو را
5 همچو جوهر جوشد از تیغ زبانم حرف شکر گر به کام خویش بینم خنجر کین تو را
6 گیرد از مژگان دل آشفته سرمشق جنون دیده گر درخواب بیند خط مشکین تو را
7 ای خوش آن بخت بلندی کز پی صید اسیر مشرق خورشید بینم خانه زین تو را