به جنون عشق مایل افتاده از اسیر شهرستانی غزل 268

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

به جنون عشق مایل افتاده است

1 به جنون عشق مایل افتاده است پیر ما سخت جاهل افتاده است

2 نمک تازه می زنم به کباب آتش از گریه در دل افتاده است

3 طفل اشکی است بحر از مژه ام که به دامان ساحل افتاده است

4 چون نباشد زگریه خانه خراب دیده را کار با دل افتاده است

5 مکن از جور یار شکوه اسیر از تو هر چند غافل افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment