- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
هارون الرشید را چون ملک دیار مصر مسلم شد گفت: به خلاف آن طاغی که به غرور ملک مصر دعوی خدایی کرد نبخشم این مملکت را مگر به خسیسترین بندگان. ,
سیاهی داشت نام او خصیب در غایت جهل. مُلک مصر به وی ارزانی داشت و گویند عقل و درایت او تا به جایی بود که طایفهای حرّاث مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم باران بی وقت آمد و تلف شد. گفت: پشم بایستی کاشتن! ,
3 اگر روزی به دانش در فزودی ز نادان تنگ روزی تر نبودی
4 به نادانان چنان روزی رساند که دانا اندر آن عاجز بماند
5 بخت و دولت به کاردانی نیست جز به تائید آسمانی نیست
6 اوفتادهست در جهان بسیار بی تمیز ارجمند و عاقل خوار
7 کیمیاگر به غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج