چنگ در فتراک عشق هیچ بت از سنایی غزنوی غزل 298

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن

1 چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن تا به شکرانهٔ نخست اندر نبازی جان و تن

2 یا دل اندر زلف چون چوگان دلبندان مبند یا چو مردان جان فدا کن گوی در میدان فگن

3 هر چه از معشوق آید همچو دینش کن درست وآنچه از تو سر برآرد بت بود در هم شکن

4 گرم رو باش اندرین ره کاهلی از سر بنه تا نمانی ناگهان انگشت حیرت در دهن

5 راه دشوارست همره خصم و منزل ناپدید توشه رنجست و ملامت مرکب اندوه و محن

6 اندرین ره گر بمانی بی‌رفیق و راهبر دست خدمت در رکاب سید ایام زن

7 خویشتن را در میان نه بی‌منی در راه عشق زان که بس تنگست ره اندر نگنجد ما و من

عکس نوشته
کامنت
comment