هزار سختی اگر بر من آید آسان از سعدی شیرازی غزل 82

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

هزار سختی اگر بر من آید آسان است

1 هزار سختی اگر بر من آید آسان است که دوستی و ارادت هزار چندان است

2 سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که خار دشت محبت گل است و ریحان است

3 اگر تو جور کنی جور نیست تربیتست و گر تو داغ نهی داغ نیست درمان است

4 نه آبروی که گر خون دل بخواهی ریخت مخالفت نکنم آن کنم که فرمان است

5 ز عقل من عجب آید صوابگویان را که دل به دست تو دادن خلاف در جان است

6 من از کنار تو دور اوفتاده‌ام نه عجب گرم قرار نباشد که داغ هجران است

7 عجب در آن سر زلف معنبر مفتول که در کنار تو خسبد چرا پریشان است

8 جماعتی که ندانند حظ روحانی تفاوتی که میان دواب و انسان است

9 گمان برند که در باغ عشق سعدی را نظر به سیب زنخدان و نار پستان است

10 مرا هرآینه خاموش بودن اولی‌تر که جهل پیش خردمند عذر نادان است

11 و ما ابرئ نفسی و لا ازکیها که هر چه نقل کنند از بشر در امکان است

عکس نوشته
کامنت
comment