1 شادی و طرب بغمسرائی میکن تحصیل نوا به بینوائی میکن
2 بنشین چه ترا برگ شود بی برگی بر مسند فقر پادشاهی میکن
1 ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا
2 جان مرا جان توئی لعل مرا کان توئی در دل ویران توئی گنج نهانی مرا
1 ای دوای درد بیدرمان ما وی شفای علت نقصان ما
2 آتشی از عشق خود در ما زدی تا بسوزی هم دل و هم جان ما
1 مرا که دل زغم معصیت ورق و رقست امید نور تجلی زحق طبق طبق است
2 غمم ازو بود و شادمانی دل او زیمن دوست همه درد من بیک نسق است