حناست آن که ناخن دلبند از سعدی شیرازی غزل 491

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای

1 حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای یا خون بی دلیست که در بند کشته‌ای

2 من آدمی به لطف تو دیگر ندیده‌ام این صورت و صفت که تو داری فرشته‌ای

3 وین طرفه‌تر که تا دل من دردمند توست حاضر نبوده یک دم و غایب نگشته‌ای

4 در هیچ حلقه نیست که یادت نمی‌رود در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشته‌ای

5 ما دفتر از حکایت عشقت نبسته‌ایم تو سنگدل حکایت ما درنوشته‌ای

6 زیب و فریب آدمیان را نهایت است حوری مگر نه از گل آدم سرشته‌ای

7 از عنبر و بنفشه تر بر سر آمده‌ست آن موی مشکبوی که در پای هشته‌ای

8 من در بیان وصف تو حیران بمانده‌ام حدیست حسن را و تو از حد گذشته‌ای

9 سر می‌نهند پیش خطت عارفان پارس بیتی مگر ز گفته سعدی نبشته‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment