- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حناست آن که ناخن دلبند رشتهای یا خون بی دلیست که در بند کشتهای
2 من آدمی به لطف تو دیگر ندیدهام این صورت و صفت که تو داری فرشتهای
3 وین طرفهتر که تا دل من دردمند توست حاضر نبوده یک دم و غایب نگشتهای
4 در هیچ حلقه نیست که یادت نمیرود در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشتهای
5 ما دفتر از حکایت عشقت نبستهایم تو سنگدل حکایت ما درنوشتهای
6 زیب و فریب آدمیان را نهایت است حوری مگر نه از گل آدم سرشتهای
7 از عنبر و بنفشه تر بر سر آمدهست آن موی مشکبوی که در پای هشتهای
8 من در بیان وصف تو حیران بماندهام حدیست حسن را و تو از حد گذشتهای
9 سر مینهند پیش خطت عارفان پارس بیتی مگر ز گفته سعدی نبشتهای