سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

دست با سرو روان چون نرسد از سعدی شیرازی غزل 464

غزل 464 ام از 1930 غزلیات

دست با سرو روان چون نرسد در گردن

1 دست با سرو روان چون نرسد در گردن چاره‌ای نیست به جز دیدن و حسرت خوردن

2 آدمی را که طلب هست و توانایی نیست صبر اگر هست و گر نیست بباید کردن

3 بند بر پای توقف چه کند گر نکند شرط عشق است بلا دیدن و پای افشردن

4 روی در خاک در دوست بباید مالید چون میسر نشود روی به روی آوردن

5 نیم جانی چه بود تا ندهد دوست به دوست که به صد جان دل جانان نتوان آزردن

6 سهل باشد سخن سخت که خوبان گویند جور شیرین دهنان تلخ نباشد بردن

7 هیچ شک می‌نکنم کآهوی مشکین تتار شرم دارد ز تو مشکین خط آهو گردن

8 روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز پیش بالای تو باری چو بباید مردن

9 سعدیا دیده نگه داشتن از صورت خوب نه چنان است که دل دادن و جان پروردن

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دست با سرو روان چون نرسد در گردن

شاعر شعر دست با سرو روان چون نرسد در گردن چه کسی است ؟

شاعر شعر دست با سرو روان چون نرسد در گردن سعدی شیرازی می باشد.

شعر دست با سرو روان چون نرسد در گردن در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دست با سرو روان چون نرسد در گردن چیست ؟

قالب شعر دست با سرو روان چون نرسد در گردن غزل است

مضمون اصلی شعر دست با سرو روان چون نرسد در گردن چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر