- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حلاوت در دلم از عشق جانان ز وصلش گشتهام چون غنچه خندان
2 به سر از عشق او صد شور و غوغا به دل از مهر او سوزیست پنهان
3 بود از خنجر مژگان نازش هزاران رخنه اندر دین و ایمان
4 یم و قلزم شود پیدا به عالم بسازم گریه چون ابر بهاران
5 چه خوش باشد شود وصلش میسر سخنها گویم از هر باب چندان
6 ابا ناکرده از لعلش ستانم اجازت گر دهد بوسی به دندان
7 نیم از عاشقان بیمروت که روبم خاک راهش را به مژگان
8 مبادا خاری اندر رهگذارش ز مژگان اوفتد نبود ادب آن
9 زنم آبی به راه او ز دیده که بنشیند ز پا گردش بدینسان
10 غلام حلقه بر گوش است طغرل بجوید وصل جانان از دل و جان