-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش به دل چون رنگ بر گل میدود زخم نمایانش
2 همین بس در بهارستان محشر خونبهای من غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش
3 گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه میگردد به عارض تا فتاد از تاب بیگلهای خندانش
4 نشانش از که میپرسی سراغش از که میگیری گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش
5 ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگسستانش
6 میان انجمن ناگفتنی بسیار میماند من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش
7 در آغوش دو عالم غنچهٔ زخمی نمیگنجد هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش
8 من مخمور اگر مستم ز چشم یار میدانم مرا از من جدا کرده اشارتهای پنهانش
9 پریشان میشوی حال دل عاشق چه میپرسی نمیداند اجل تعبیر یک خواب پریشانش
10 بنازم شان بیقدری من آن بیدست و پا بودم که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش
11 ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش