-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق حبیب را بود بر دل من عنایتی هرنفسی بمحنتی می کندم رعایتی
2 شکر که در ره هدی کوچه غلط نمیکنم میرسد از جناب او هر نفسی هدایتی
3 چشم خوشش دهد مرا لحظه بلحظه ساغری لعل لبش کند بمن هر نفسی عنایتی
4 موی بموی خط او نکتهٔ از کتاب حسن عشق مرا و حسن اوست سورهٔ یوسف آیتی
5 زلف ز حسن تا بتا حسن ز حسن آفرین نقل حدیث می کند سلسلهٔ روایتی
6 رو چه بسوی او کنم از نگهش خجل شوم چشم کند رعایتی غمزه کند سعایتی
7 حسن چه رو نمایدم یاد خدای آیدم سوی حقیقت از مجاز میطلبم هدایتی
8 ای مه خوش لقا بیا سوی خدا رهم نما در ظلمات ره مرا باش ز نور رایتی
9 خیز و بیا بنزد من کن تهیم ز خویشتن دشمن جان من منم هست عدو کنایتی
10 رو بنمای یکنفس تابرهم ز خویش من کشت مرا من و ز تو هیچ نشد حمایتی
11 نیست عجب اگر کنم شکوه ز دشمنی چه خود دوست ز دوست میکند بیگه و گه شکایتی
12 روی تو مینمایدم روی خدای روبرو عشق تو میکند مرا در ره حق هدایتی
13 بر در تو نشستهام دل بوصال بستهام میطلبم ز لطف تو هجر تو را هدایتی
14 قصهٔ دل کنم رقم لوح بسوزد و قلم بر تو چه عرض میکنم میشنوی حکایتی
15 عقل نمانده در سرم فیض بخواه عذر من عاقلهٔ من است عشق میکنم ار جنایتی