گلزار به شهر آمد و بازار از نظیری نیشابوری غزل 238

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد

1 گلزار به شهر آمد و بازار چمن شد گوش همه کس محو غزل خوانی من شد

2 تا جیب گشادم که از آن نام برآرم دیدم که صبا قاصد صد بیت حزن شد

3 هر دخل که می خواست کند دشمن حاسد آمد به زبانش ز دل و مهر دهن شد

4 از ظلمت شب مرغ خروشان نشد امشب هرچند که در بند پر و بال زدن شد

5 پر زورتر از باده تلخ است محبت عشقی که برو سال گذر کرد کهن شد

6 الفت ده هجران و وصالست صبوری مخموری من توبه ده توبه شکن شد

7 تا می شنوم حسن و وفا هر دو غریبند عاشق نشنیدم که ز غربت به وطن شد

8 تا همسفر اشک خودم کار خراب است هرجا که شدم در پی ویرانی من شد

9 هر زخم که برداشت ز ایام «نظیری » نی چاک گریبان شد و نی جیب کفن شد

عکس نوشته
کامنت
comment