- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شاخ سر سبز و چمن دلشادست عالم از عدل بهار آباد است
2 غنچه تا روی به صحرا آورد گرهی ا ر دل بگشادست
3 سرو در خدمت گل برپایست بید در پای چنار افتادت
4 بندۀ سوسن مشکین نفم کوست کز بند جهان آزاداست
5 دل شکسته است بنفشه چه کند؟ سر ببیدارد زمان بنهادست
6 سرو را هر چه ز اسباب خوشیست سر بسر دست فراهم دادت
7 بر جهان دست تهی چون افشاند بار کس می نکشد ، او را دست
8 بنگر آن غنچة صاحب دل را که بدلتنگی خود چون شادست
9 زانکه داند که بد و نیک جهان همچو خرمن که گل بر بادست