- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب
2 با شمع دولت تو بر افروخت روزگار درکام آرزو چو شکر گشت صبر و صاب
3 چون بخت در رخ تو شکرخنده زد چو صبح گو تیره شو ز غصه آن شمع آفتاب
4 بشنو حکایتی ز شکر خوشتر و بدانک چون شمع نیم مرده نه تن دارم و نه تاب
5 یاری که شمع مجلس انسست در جمال با من برای و شکر کرد دی عتاب
6 جاری زبان من ز عتاب چو شکرش افتاد چون زبانه شمع اندر اضطراب
7 تدبیر چیست کز پی تدبیر آن کنون چون شمعم اندر آتش و چون شکر اندر آب