-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تیغ را گر تو چو خورشید دمی رنده زنی بر سر و سبلت این خنده زنان خنده زنی
2 ژنده پوشیدی و جامه ملکی برکندی پاره پاره دل ما را تو بر آن ژنده زنی
3 هر کی بندی است از این آب و از این گل برهد گر تو یک بند از آن طره بر این بنده زنی
4 ساقیا عقل کجا ماند یا شرم و ادب زان می لعل چو بر مردم شرمنده زنی
5 ماه فربه شود آن سان که نگنجد در چرخ گر تو تابی ز رخت بر مه تابنده زنی
6 ماه میگوید با زهره که گر مست شوی ز آنچ من مست شدم ضرب پراکنده زنی
7 ماه تا ماهی از این ساقی جان سرمستند نقد بستان تو چرا لاف ز آینده زنی
8 خیز کامروز همایون و خوش و فرخندهست خاصه که چشم بر آن چهره فرخنده زنی
9 سر باز از کله و پاش از این کنده غمی است برهد پاش اگر تیشه بر این کنده زنی
10 هله ای باز کله بازده و پر بگشا وقت آن شد که بر آن دولت پاینده زنی
11 همچو منصور تو بر دار کن این ناطقه را چو زنان چند بر این پنبه و پاغنده زنی